سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود
خداوند، در آیات و روایات فراوانى، محبتش را به بندگانش ابراز كرده است؛ مانند
این آیات: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛1 «فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ
الْمُتَّقِینَ»؛2 و «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ».3
در حدیث قدسى نیز
چنین آمده است: «اگر آنان كه از من روى گردانیدهاند، مىدانستند كه چه قدر منتظر
آنان هستم، از شوق مىمردند».4
محبت خداوند به بندگانش، داراى آثار و نشانههایى
است كه در احادیث به آنها اشاره شده است. بعضى از این نشانهها و آثار عبارتند
از:
1. اطاعت از خداوند و پیروى از اولیاى او: «كسى كه خوشحال مىشود از
این كه بفهمد محبوب خداست، باید مطیع خدا و پیرو ما [اهل بیت] باشد».5
2. زیاد
به یاد خدا بودن: «اگر بندهام را ببینى كه زیاد به یاد من است، خودم چنین اجازهاى
به او دادهام و او را دوست مىدارم».6
3. آرامش درونى و شكیبایى: «هنگامى كه
خداوند بندهاى را دوست بدارد، او را با زیور آرامش و شكیبایى مىآراید».7
4.
داشتن قلبى پاك و اخلاقى متعادل: «زمانى كه خداوند بندهاى را دوست بدارد، قلبى پاك
و اخلاقى متعادل (به دور از افراط و تفریط) روزىاش مىكند».8
5. دوست داشتن
مطیعان و دشمنى با عاصیان: «اگر مىخواهى بدانى كه در تو خیر و نیكى وجود دارد یا
نه، به قلبت بنگر؛ اگر در آن دوستى و محبت نسبت به بندگان مطیع خداوند و بغض و كینه
نسبت به گناهكاران یافتى، پس در تو خیر و نیكى است و خداوند تو را دوست
دارد».9
نعمت وجود و حیات و استمرار آن و مجهز بودن به اسباب و لوازمى
كه براى ادامه زندگى و تكامل مادى و معنوى انسان بایسته است، از دیگر جلوههاى محبت
خداوند به بندگانش مىباشد.
شور و شوق و كشش و جذبهاى كه گاهى انسان در كانون
وجود و نهانخانه ضمیرش احساس مىكند و او را به سوى كمال مطلق و هستى بىكران
مىكشاند، از نشانههاى دیگر لطف و محبت الهى است. اگر محبت و عنایت حق به بندگانش
نبود و شبستان قلب ما با نور محبت او روشن نگشته بود، هرگز آتش اشتیاق در درونمان
زبانه نمىكشید و نهر كوچك وجودمان، میلى به دریا شدن و بىكرانه گشتن، پیدا
نمىكرد.
رشتهاى بر گردنم افكنده دوست
مىكشد آن جا كه خاطرخواه اوست
احساس نیاز به دعا، تضرّع و خاكسارى
در پیشگاه معبود متعال و عرض نیاز و حاجت به او، از آثار توجّه، عنایت و محبت
خداوند به بندگانش مىباشد.
محبت بندگان و اولیاى خدا به جایى مىرسد كه اعلام
مىكنند: خدایا! اگر ما را در جهنم هم ببرى، باز هم اعلام مىكنیم كه دوستت
داریم.
در مناجات شعبانیه چنین آمده است: «خدایا! اگر مرا وارد آتش كنى، به
دوزخیان اعلام مىكنم كه دوستدار تو هستم» و نیز در مناجات ابوحمزه ثمالى آمده است:
«خدایا! اگر با غل و زنجیر به بندم كشى و لطف عام و شاملت را از من دریغ كنى و
دیگران را از رسوایىهایم آگاه سازى و دستور دهى به آتشم ببرند و میان من و بندگان
خوبت، جدایى بیندازى، با این همه، امیدم از تو بریده نمىشود و از آرزوى عفو و
گذشتت، صرف نظر نخواهم كرد و محبت تو از قلبم بیرون نخواهد رفت».
دعاهاى اولیاى
برگزیده و بندگان معصوم خداوند، سخنانى شاعرانه ومبالغهآمیز نیست كه در گرما گرم
غلبه احساسات بر زبان آنان جارى شده باشد؛ بلكه بیان حال و مشاهدات آن خوبان
پاكسرشت است. آنان، عاشقان دلباخته و شیدایىاند كه یكسره غرق تماشاى محبوب خویش
بوده، جلوههاى جمال و كمال دوست را در هر مظهر و موجودى، به روشنى مىبینند. امام
حسین علیهالسلام در دعاى عرفه مىگوید: «تو آن خدایى هستى كه معبودى جز تو نیست.
خود را به هر چیز شناساندهاى؛ به طورى كه در نزد هیچ چیز، ناشناس نیستى. تو آن
خداوندى هستى كه در هر چیز، خود را به من نمودى؛ آن سان كه تو را در هر چیزى آشكار
دیدم و تو براى هر چیز، ظاهر و هویدایى».
كى رفتهاى ز دل كه تمنا كنم
تو را
كى گشتهاى نهفته كه پیدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى كه من
با صد هزار دیده تماشا كنم تو را
آن محرمان راز هستى، خانه دلشان را
از غیر حق پرداخته و حرم قلبشان را منزلگاه جانان ساختهاند؛ زیرا دل، حرم خداست؛
پس غیر او را نباید در آن جاى داد.
آنان، پروانگان شمع ذات احدى و جمال ازلى
هستند؛ هر چه از محبوب مىبینند، زیبایى و كمال است. اگر چه خداى حكیم و رحیم،
بندگان پاك و برگزیده خود را با آتش عذاب نمىكند و در جهنم جاى نمىدهد؛ ولى اگر
به فرض چنین هم باشد، در میان شعلههاى آتش، باز نظارهگر جمال محبوبند و جز لطف،
خوبى، كمال و جمال دوست، چیزى نمىبیند.
در آتش ار خیال رخش دست مىدهد
ساقى
بیا كه نیست ز دوزخ شكایتى
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: